داستانهای سه خواهر
وای ی ی ی ی چه خوب
من الان کلی ذوق کردم که نوشته های هر دو تا تون رو دیدم.
در مورد سلیقه موسیقی خواهر کوچیکه باید بگم که شاید علتش سواد موسیقی باشه. منی که سواد موسیقی ندارم , حداکثر حرفی که میتونم در بارش بزنم خوش اومدن یا بد اومدنه . اما فکر کنم خواهر کوچیکه با زدن چند تا ساز, حسابش از ما جدا باشه.

من هنوز کتاب خانم عبادی رو تموم نکردم. بعدش می رم سراغ فیلم Girl with pearl earing ,
این سایت که لینکش رو دادم خیلی واسه دیدن اینکه فیلمی خوبه یا نه به درد می خوره. امروز رفته بودم کتابفروشی اصلی شهرمون. ولی کتابش رو نداشت. مگه از رو اینترنت بخرم.

راستی سرم یک هفته ای حسابی شلوغه و نمی تونم بنویسم.

مرجان
خوب سلام.
بلاخره من هم فارسي دار شدم.اما چقدر تايپ فارسي سخته.من كه فقط نيم ساعت داشتم دنبال ت ميگشتم.
راستي شما آبجي بزرگا ميدونيد كه سليقه موسيقيه من به كي رفته؟
تازگيها دوستي برام آخرين آلبوم كامكاران رو آورده كه خيلي خداست ...

نازی
ازاونجائیکه وبلاگ یک معرض برای عرضه اندیشه ها وگفتمان غیر حضوریدوستانه وخواهرانه است(به گفته یک اهل فن)من تصمیم

گرفتم قبل از افطاریک گریزی بزنم تا بعد افطارزبونم لال از روی تورم معده عجولانه اضافه نکرده باشم (همزمان حسین داره

برای خودش از اینترنت صدای زنگ گوشی راکه در اینده میخواد بخره را انتخاب میکنهومن از تصور شنیدن این صداهای قهقه ی

بچه وموسیقی متن فیلم خوب بد زشت همون موسیقی فیلم وسترنی که با سوت اجرا میشه وباقی قضایا......از خنده منفجر میشم)عزیزدلم من هم با صدای بلند فکر میکنم انگاروقتی بلندبلند فکر میکنم قاطعتر ومصممتر هستم شاید به خاطر همون دی ان ای

مشترکمونه نمی دونم ولی تغیر سلایق تو(به نظر من البته)علامت پختگی وتکامل تو هست این اصلاًخوب نیست که آدم از کوچیکی تا پیری یه سلیقه ویه فکر داشته باشه وروی اون پا فشاری کنه مثل من که فکر میکنم غیر از فرهادوژوداسن اصلاًخواننده ی دیگه ا ی

از مادر متولد نشده چه وقتی که بچه بودم وچه حالا که میانسالی رو با سرعت نور طی میکنم اینقدر نوارهای این 2 تا خدا بیامرز روگوش دادم که چند بار پاره شده اند ودوباره خریدمشون ولی این جدیدتری هاواقعاً بایدبه خاطر خوندنشون تحت تعقیب قراربگیرند

چون با خوندنشون در حق بشریت خیانت میکنند و مخصوصاً این بابا بنیامین یهادری که وای وای ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی
من باید بروم چون توپ افطارو درو کردندوالا حسین از گرسنگی منو هم میخوره.............خوب افطارهم تمام شد (جای شما خالی بود)راستی عزیزدلم هچ اداب وترتیب مجوی هر چه دل تنگت گوش بده چه اهمیتی داره دیگران چی میگن به چی فکر میکنن مهم اینه که

خودت دوسشون داری واین واقعاًدرطی سالیان عمر آدمی کاملاًمتفاوته

اخیراًکتابی خوندم به اسم دختری با گوشوارهای مروارید ترجمه بود فیلمی هم ازش ساختن که تلویزیون نشون دادمن که از کتابش خیلی خوشم اومدتو هم اگه پیداش کردی بخون واگه خوشت اومدچراشو واسم بنویساگه پیداش نکردی بگو برات پیداش کنم بخرم اسمشم
همچین چیزیه:1
la pille arec basuqule oreil en perle


مریم
اینو بخونید. خداست !

حاجی ادیسون در تبریز

ابراهیم نبوی

مهر ۱۳۸۵

یک مخترع ایرانی که در تبریز زندگی می کند و درس می خواند، ضمن زدن مشت محکم به دهان همه مخترعین و مکتشفین جهان، و با ریختن آب پاکی روی دست کلیه تاریخ علم و صنعت و بخصوص هوانوردی، اطلاعات عجیبی را توسط خودش در اینترنت منتشر کرده است که این اطلاعات چون نیازمند توضیح است، موارد زیر بعرض می رسد.

  • بنا به گزارش خبرگزاری انتخاب، رضا کهولی مخترع برگزيده ايران در سال 2005 ميلادي گفت: « اولين وسيله نقليه مسافت كوتاه جهان را به عنوان دومين اختراع خود در زمينه هوافضا بزودي در جشنواره لندن ارايه مي كند.»*
    توضیح اول: رضا جان، مخترع برگزیده سال 2005 میلادی نشده است، بلکه در یک نمایشگاه نوآوری های جهانی، در کنار چهل نفر دیگر، که ده دوازده نفر آنها مالزیایی و کویتی و بوسنیایی و غیره بودند، یکی از جوایز را گرفته است و جایزه اول را هم یک فرانسوی گرفته است.
    توضیح دوم: اولین وسیله نقلیه مسافت کوتاه جهان، به اسم فرقون سالها قبل اختراع شده است.
    توضیح سوم: اولین نقلیه مسافت کوتاه هوا فضای جهان هم به نام هلی کوپتر، دهها سال قبل اختراع شده است.
    توضیح سوم: معلوم نیست این جشنواره لندن چیست و چه اعتباری دارد و اصولا چه اهمیتی دارد؟
  • به گزارش خبرگزاری «انتخاب» به نقل از قدس، رضا كهولي در جمع خبرنگاران افزود: اين اختراع يك وسيله نقليه هوايي است كه در ساخت آن از اصول پروازي بالن، تكنولوژي هواپيما و كشتي موسوم به (A.B.SAIRCRAFT + BALLON + SHIP) استفاده شده است*.

توضیح چهارم: این اختراع که با فعل « شده است» در مورد آن حرف زده شده، اختراعی است که هنوز نه به بار است و نه به دار، یعنی احتمالا اگر رضا جان امکانات کافی داشته شود، ممکن است در آینده یک اختراعی توسط وی انجام شود که در صورت موفقیت ممکن است این هواپیما در جشنواره لندن، که معلوم نیست وجود دارد یا نه، عرضه شود یا تا دو ماه بعد مثل سایر اکتشافاتی که توسط سایت ها اعلام می شود، معلوم شود کل ماجرا چیزی نیست.
توضیح پنجم: اصولا برای پرواز سه تکنولوژی بیشتر وجود ندارد، یا هواپیما، یا ایرکرافت و یا بالون، و طبیعی است که هر جوانی که به فکر پرواز می افتد تلاش می کند از یکی از این سه راه استفاده کند. ضمنا تمام نامهایی که در پرانتز نوشته شده است، همان نامهایی است که به فارسی در بیرون پرانتز نوشته شده است. به همین دلیل به بینندگان هشدار داده می شود که اصلا از این اسامی خارجی نترسند، چون موضوع خطرناکی در میان نیست.
رضا کهولی، ادیسون امت حزب الله اضافه كرد: اين وسيله 20 متر طول و يك هزار كيلومتر سرعت دارد و قادر به حمل حداقل 20 نفر مسافر و حداكثر 200 نفر را دارد، ضمن آن كه وزن آن در حالت خالي 2300 كيلوگرم بوده و قادر به حمل 4220 كيلوگرم است.

توضیح ششم: معلوم نیست وسیله ای که قرار است اولین وسیله نقلیه مسافت کوتاه جهان باشد، چرا با هزار کیلومتر سرعت می رود؟ و چرا تا این حد ظرفیت آن مشخص و دقیق است، مثلا بین 20 تا 200 مسافر حمل می کند. و ضمنا توانایی حمل 2000 کیلو بار دارد، یعنی مسافران حق ندارند بیش از ده کیلو وزن داشته باشند.

به گفته كهولي كاربرد هواپيما، ويژه كودپاشي زمينهاي كشاورزي، حمل و نقل يگانها در زمان جنگ و يا حمل و نقل به هنگام بروز سوانح و همچنين سفرهاي تفريحي است.

توضیح هفتم: شاید یکی از مهم ترین جنبه های این اختراع، همه جانبه بودن آن است. مثلا از این هواپیما برای کودپاشی زمین های کشاورزی می توان استفاده کرد. طبیعتا وقتی هواپیمایی توانایی حمل کود کشاورزی را داشته باشد، به عنوان هواپیمای تشریفاتی برای حمل و نقل رئیس جمهور و حتی پاشیدن وی در زمینهای کشاورزی هم کاربرد خواهد داشت. اما معلوم نیست چرا از هواپیمایی که برای حمل کود، یگانهای جنگی، آسیب دیدگان سوانح و غیره می توان استفاده کرد، چرا برای حمل مسافر نمی توان از آن استفاده کرد؟
رضا کهولی گفت: وجود بالنها و موتورها در اين وسيله نقليه، احتمال خطر سقوط را به حداقل كاهش مي دهد.
توضیح هشتم: این اختراع برتر یکی از مشکلات بزرگ هوا- فضا را در جهان از بین برده است. چون در این هواپیما موتور وجود دارد و همین موتور باعث می شود که هواپیما سقوط نکند، و این اولین باری است که در یک هواپیما از موتور استفاده می شود.
رضا کهولی گفت: وسيله نقليه هوايي اختراع شده وي، فروردين ماه سال آينده در تبريز به پرواز در مي آيد. وی گفت: محاسبات و مطالعات اين اختراع انجام گرفته و مدل پروازي آن تا دو ماه ديگر آماده مي شود.
توضیح نهم: برای دقت بیشتر در توضیحات رضا جان، مخترع جوان، به این نکات دقت کنید که با توجه به اینکه دقت زیادی در طراحی این هواپیما انجام گرفته است و بیش از شش ماه تحقیق شده است( معمولا این کار را شرکت های هواپیمایی معتبر چون وقت اضافی دارند، در شش سال می کنند.) مدل پروازی هم که در همه موسسات معتبر در دو سال آماده می شود، قرار است در دوماه ساخته شود.( مخترع مذکور قول داده است که از صبح زود از خواب بیدار شود و در تمام مدت ساخت مدل هواپیما وضو داشته باشد و وضوی او نیز باطل نشود که مدل هواپیما دقیقا با اهداف جمهوری اسلامی ساخته شود.) کار تولید این هواپیما هم که معمولا در یک کارخانه عظیم در مدت دو سال انجام می شود، در تبریز در دو ماه انجام خواهد شد. ( به نظر شما این همه عجله برای چیست، ما که هنوز وقت داریم؟)
رضا کهولی گفت: هزينه ساخت اين وسيله نقليه هوايي 50 درصد پايين تر از هواپيماهاي مسافربري مي باشد. كهولي گفت: در يك كشور اسلامي با سلاح تقوي و صرف فعل خواستن و با الهام از فرمايشات مقام معظم رهبري هر كار غيرممكني را ممكن مي كنيم.

توضیح دهم: با توجه به اینکه در یک کشور اسلامی با سلاح تقوی و صرف فعل خواستن( می خوام، می خوای، می خواد، می خواهیم، می خواهید، می خواهند.) و با الهام از فرمایشات مقام معظم رهبری( هر کدام از این فرمایشات باشد مهم نیست.) هر کار غیر ممکنی را ممکن می کنیم، پیشنهاد می کنیم موارد زیر را که فعلا به نظر غیرممکن می رسند، با سلاح تقوی و صرف فعل خواستن و غیره.... ممکن کنیم:
1) برگزاری یک انتخابات بدون تقلب.
2) جلوگیری از انفجار توالت های عمومی
3) کاهش تصادفات جاده ای و تلاش برای قانع کردن مردم به بستن کمربند ایمنی.
4) وادار کردن رئیس جمهور به رعایت زبان فارسی در هنگام سخن گفتن.
5) ایجاد یک دستگاه یادآوری کننده برای اینکه به رئیس جمهور یادآوری کند که چه کارهایی می خواست انجام دهد.
خاطرنشان مي شود، رضا كهولي در سال 2005 با ارايه طرح جديد در زمينه باروري ابرها شگفتي جهان را برانگيخت و به عنوان برترين مخترع جهان در اين سال انتخاب شد. وي با وجود دريافت پيشنهادهاي تحصيل در برترين دانشگاههاي جهان ترجيح داد كه در دانشگاه تبريز در رشته مكانيك ادامه تحصيل دهد.

توضیح یازدهم: چنانکه گفته شد، رضا کهولی در سال 2005 به عنوان مخترع برتر جهان انتخاب نشد، بلکه گمان می رود که چون ایشان یکی از چهل و هشت نفری بود که به عنوان افراد برتر در یک نمایشگاه در اروپا یک جایزه گرفته است، احتمالا ایشان در خانواده گفته است که من مخترع برتر جهان شدم و یکی از اعضای فامیل این خبر را به وب سایت انتخاب داده است.
توضیح دوازدهم: با توجه به اینکه رضاجان، این مخترع جوان تازه هجده سال دارد و کسی که تازه هجده سال دارد، احتمالا چند ماه قبل وارد دانشگاه شده است، بنا براین دانشگاههای جهان وقت نداشتند که به وی پیشنهاد تحصیل بدهند، اما احتمال دارد که در صورت اختراع این هواپیما تا فروردین سال آینده وی بتواند با همین هواپیما به یکی از دانشگاههای برتر جهان برود و در آن ادامه تحصیل دهد.
وب سایت انتخاب نوشت: این مخترع در حال حاضر 18 سال سن دارد در طول دوران تحصيلي خود از زمان نوجواني توانسته است نزديك به 16 اختراع ارايه كند.
توضیح سیزدهم: علت اصلی اظهارات مخترع جوان فعلا به این شرح اعلام می شود. وی هجده سال دارد و هنوز نمی داند که دنیا جای بزرگی است و اگر آدم حرف هایی بزند که بعدا معلوم شود درست نیست، ممکن است خیلی بد بشود.
توضیح برای آینده: با توجه به اینکه هر دوسه ماهی یک جوان در کشورمان از این ادعاها می کند و لازم است که ما مواظب باشیم که جوانان دیگر احساس تحقیر و بدبختی نکنند، لذا من تا فروردین که هواپیمای مذکور پروازش را آغاز می کند، منتظر می مانم تا بقیه داستان را روایت کنم.

مرسی واسه این همه تعریف. اما من که کاری نکردم. بابا اینقدر منو تحویل نگیرید، پر رو می‌شم ها :)


بیشتر وقتها وقتی فکر می‌کنم بلند بلند فکر می‌کنم. این باعث می‌شه آرش بگه وای چقدر تو پرحرفی یا چون فکرها دست اول و خام اند، بام مخالفت کنه. نمی‌دونم شما هم همچین عادتی دارید که تغییراتی که تو سنین مختلف کردید ردیف کنید و بعد نتیجه گیری.

دیشب داشتم به این فکر می کردم که چقدر سلیقه موسیقیم با زمان عوض شده. ۱۰ـ۱۲ ساله که بودم موسیقی برام شهرام ناظری بود و آهنگ های لس آنجلسی. در کمال خلیت چه صفایی می‌کردم وقتی شهرام شبپره می‌خوند:

روز اول که من از پنجره دیدم تو رو، دل به دریا زدم و به جون خریدم تو رو ...

و به طور مزحکی با ویگن همدردی می‌کردم که:

می خوام ۲۰ ساله باشم، می خوام ۳۰ ساله باشم، می خوام وقتی بهاره، گل امساله باشم

یا واسه ادای آدم حسابی ها را در آوردن، شعرهای تمام عربی حافظ که شهرام ناظری می‌خوندشون از حفظ می‌کردم.

وقتی ۱۷ـ۱۸ ساله شدم، شدم طرفدار آهنگهای عهد بوق و نوستالژیک ایرانی. تصورش الان برام خنده داره: یک دختر ۱۷ ساله لاغر و مردنی که با نوار کاست بدیع‌زاده می‌خونه:

شد خزان گلشن آشنایی، بازم آتش به جان زد جدایی

و البته با ورود به دانشگاه، واسه اینکه خیلی اوت نباشم شروع کردم به گوش کردن جورج مایکل، کریس د برگ و التون جان. تجربه قدیم ترم از موزیک خارجی، کاست های مایکل جکسن تو سن ۱۲ سالگی بود که خوب طبیعتا یک کلمه هم نمی فهمیدم (البته هنوزم از شعرهای این یکی هیچ نمیفهمم).

وقتی ۲۲ سالم شد، با شروع کوه نوردی، علاقه‌مند به آهنگ های کوهستان شدم. شعرها همه تاریخ مصرف گذشته بود و در اصل به درد انقلابیهای سالهای ۵۵ تا ۶۰ می‌خورد. اما باز غنیمت بود که می‌تونستیم تو کوه داد بزنیم و بخونیمشون. یک وقتهایی داشتن جا و اجازه برای داد زدن بهترین چیز دنیا برای جووناست. راست می گم. یک بار آزمایش کنید. تو یک پیک نیک دست جمعی آواز بخونید و تا می‌تونید داد بزنید.( خوب الان مامان متوجه می‌شه چرا من بعد همه کوه ها صدام می‌گرفت)

۲۵ سالم که شد خواننده مورد علاقم محمد نوری بود، گروه آریان بود،‌ بنان بود. گاهی هم سلین دیون و ماریاه کری گوش می‌دادم و البته سی.دی های مالر و فلامینکو که اون موقع پدیده شیکی بود را با احترام فراوان گوش می‌کردم.

اومدن به سوییس در ۲۷ سالگی دلیلی شد که آهنگ های مورد علاقم تبدیل شند به کلاسیک های فرانسوی: ژاک برل، آزناوور، پیاف و ژرژ برسن و البته استاد شجریان. با اینها هنوز تو ۳۲ سالگی صفا می کنم اما کم کم خواننده های مدرن ترشون مثل رنو، دزیر نوار و رافائل دارند واسم جالب تر می‌شند.

یک چیز جالب اینه که سر پیری داره از گروه هایی مثل بلک آید پیز خوشم می‌آد. البته دلیلش فکر می‌کنم اینه که اون موقع که باید بلک آید پیز گوش می دادم شهرام ناظری گوش دادم. شاید بیشتر یک حس کنجکاوی باشه، نمی دونم. مثل وسوسه سوراخ کردن چند جای گوش، مثل جوونهای اینها و تاسف که چرا زمان ما دخترهای ۲۰ ساله تو مهمونی کت و دامن می پوشیدند. آدم مگه چند سال ۲۰ ساله است که اونم مثل خانم های رییس (بیزینس وومن) کت و دامن بپوشه و گوشش هم فقط یک سوراخ داشته باشه.

(البته من یک دختره رو می‌شناسم که گوشش همون یک سوراخ رو هم نداره)

و اما نتیجه گیری

آدم باید همیشه تو سنش زندگی کنه تا چند سال بعد حسرتش رو نخوره و همینطور به سلیقه دیگران احترام بگذاره. ممکنه آهنگ های اندی برای شما آقا و خانم ۳۰ ساله آشغال محسوب شه اما برا یک دختر یا پسر ۱۷ ساله خیلی هم جالب باشه. تازه همین شما آقا و خانم ۳۰ ساله، وقتی می‌خواهید تو مهمونی قر بدید، با سی.دی شجریان که قر نمی‌دید.

مرجان

ازقدیم گفته اند شنیدن کی بود مانند دیدن . من شاید بارهااین اصطلاح را شنیده بودم ، ولی تا حالامعنی اون روبا تمام وجود حس نکرده بودم. زندگی ماها یه جورایی با عادت پیش میره عادت کردیم ،همه چیزو بشنویم وببینیم ورد شیم . ولی این بار برای من واقعاباعث روشنی چشم ودل بود . میدونستم که خاله کوچولوی ما درسش رو «بالاخره!!تمام کرده »، میدوستم همه قله های صعب العبورو با سر بلندی فتح کرده. اصلا وقتی که چند سال پیشتربدنیا اومدوبا گریه هاش دنیا رو خبر میکرد کی باورش میشد اون موجود کوچولووظریف وتوپولو یه روز نه خیلی دور براش خبر نامه ای ازدانشگاه میاد با عنوان«خانم دکترمرجان صدیقی گیلانی»خواهربزرگتره در یه روز پاییزی لابه لای برگ های زرد ونارنجی اولین کسی باشه که اون نامه روکه پستچی آورده بودببینه وبه بقیه هم نشون میده
و... برای من معنی کلمات عزم واراده تلاش ومبارزه وموفقیت وافتخار در یه جمله تبلور پیدا میکنه دکترمرجان صدیقی گیلانی
او به جایی رسیده که لیاقتش رو داشته وخودش وخانوادش واسه همیشه بهش افتخار میکنن. مامان وخواهراش که سر جاش ، مطمعناً باباهم یه جایی همون دوروبرا ازدیدن این همه موفقیت که با اون دستای کوچولو وظریف بدست اومده شادو سر بلند هستند. از صمیم قلب وبا همه وجودم براش آرزوی خوشبختی میکنم وامیدوارم که زندگیش مثل کارنامه تحصلیش تا همیشه درخشان وغرور انگیز باشه.

جدیدا میخ این شدم که با مشخصات رفتاری هر کس حدس بزنم تو چه جور خونواده ای بزرگ شده و اگه بخواهیم تو یک جمله خونواده ای رو تعریف کنیم، چی باید راجع بش بگیم؟ یک خونواده تاجر مسلک؟ خونواده از هم پاشیده؟ خونواده فرهنگی؟ خونواده ای با توهم فرهنگی بودن؟ خونواده روستایی؟ خونواده گرم؟ خونواده پربچه؟ خونواده افسرده ؟خونواده شاد؟ خونواده الکی خوش؟ خونواده جدیدا پولدار شده؟ خونواده ای که همیشه پولدار بوده؟ خونواده مذهبی؟ خونواده یک کم باز تر؟ خونواده غیر مذهبی هم که نداریم توایران فعلا.

هیچ فکر کردید که هر آدمی چقدر شبیه خونواده ایه که توش بزرگ شده. می‌خوام اینجا یک نظریه صادر کنم (چی میگند؟ از خودم در و کنم؟) که به درد دخترهای دم بخت می‌خوره. احتمال اینکه همسر آینده تون کاملا متفاوت و بهتر از خونوادش باشه اینقدر ناچیزه که به ریسکش اصلا نمی ارزه. پس یک نگاه به خونواده طرفتون، جایی که توش بزرگ شده بکنید، یک دست مدرنیته به سر و گوشش بکشید، بعد اگه هنوز خوب بود ادامه بدید .

تکبیر ;)

مرجان
فعلا یک مقداری از پول نفت قرار است بعد از عبور از سفره های ونزوئلا و لبنان تا چند سال دیگر به تهران برسد .

وقتی انوشه انصاری با پولی که از جرخوردن خودش به دست آورده بود رفت فضا، عالم و آدم نق زدن که با این پول می‌شد چند تا مدرسه و بیمارستان و پرورشگاه ساخت. بفرمایید، این از پول خود ملتی که نیاز به مدرسه و بیمارستان و پرورشگاه دارد. ببینید اصلا خبردار می‌شود که پولش کجا خرج می‌شود.

آقا، یا خانوم، خون خودتان را کثیف این نکنید که در جنگ ایران و عراق، اعراب خاور میانه وشمال آفریقا سرباز به کمک عراق می‌فرستادند که بر ضد عجم بجنگند. ما انسانهای متمدن و دموکراتی هستیم که چراغمان به مسجد روا تر است تا خانه. هر چه باشد قرآن به زبان مادری آنهاست.
یک کم فکر کنید. پنجاه‬ ميليون دلار یعنی چقدر؟

مرجان
چه قدر خوبه که برامون می‌نویسی مریم گلی. هر وقت میام و می ‌بینم نوشتی از ته دل خوشحال می‌شم. شاید خنده دار باشه ، اما نوشته ها رو یواش یواش می‌خونم تا دیر‌تر تموم شند .
اما اسم ولاگ منو یاد کتابی میندازه که وقتی نازی به دنیا اومد ، از کتابخونه گرفته بودم. اولین بار که سه خواهر شدیم.

چند تا عکس قدیم و جدید، قاطی گذاشتم تو فتوبلاگ. حال داشتید ببینید.

راستی، موهام رو حنا گذاشتم، اینقدر با حاله. (یک همکار تو مهاب داشتم، فردای عروسیش اومده بود تعریف می‌کرد: اینقدر خوشگل شده بودم. چشام شده بود هر کدوم این هوا و دو انگشت به هم چسبیده دستش رو نشون می‌داد. عمه مامان هم یک همسایه ای داشت که می‌گفت چاقوم، خوشگلم، مردم چشموم می‌زنند.)

یکی از دوستهای ما تو دانشگاه، زنش متولد سال ۶۴ ا. الان ۳ سالی هم هست که عروسی کردند. از وقتی بش گفتم خواهر زاده من هم متولد ۶۴ ا، به من می‌گه خاله. اما شهرزاد ما کجا و اون کجا. ما الان هم جدی نمی‌گیریم که شهرزاد ممکنه از این کارها بکنه. البته هیچ اهمیتی هم نداره که ما جدی بگیریم یا نه. به هر حال ما پیر میشیم و پرونده نسل بعد میاد رو.

دارم کتاب خاطرات شیرین عبادی رو می‌خونم. فارسیش تو ایران هست؟ خوب و روان نوشته شده.

مرجان
امروز شهرزادبرای خودش یه اسپری خریده بودبعد فهمیده بودروش نوشته برای مردان دادش به حسین گفت اینم کادوی تولدت به این میگن ادم فرصت طلب این املای حسین است که از درخت زمان3تاازگیل چیده ببخشید!
شهرزاد که کوچولو بود نازی واسه حمل ونقلش رو زمین قلش میدادچون زورش نمیرسیدو قد خودشم کوتاه بود بابا بهشون میخندید میگفت شکل سوسک....شده!حالا هر کدوم خانومی شدن
تو مجله احسان یه داستان هفتگی هست که با این جمله شروع میشه ......ما3دزد بودیم که همیشه عجیبترین دزدی ها رو میکردیم این عنوان وبلاگت مرایاداین 3دزد میندازه البته این 3 دزد در اصل 3کرم بودند شب تاب و ابریشم و پروانه که هر هفته به یه چیز عجیب مثلا میوه یا صابون دستبرد میزدن وبقیه داستان............البته بلا نسبت ما که فقط خواهر کوچیکه وقتی جقله بودبه لوازم خواهر وسطی عجیبترین دستبردها رو میزد و بعدها توبه کرد

مریم
خوب با شروع مدرسه و دانشگاه سر همه گرم و شلوغ شده و کسی دیگه وبلاگ رو تحویل نمی‌گیره.
من یک معذرت خواهی هم به حسین بدهکارم بابت فراموش کردن تولدش. حسین جان با تاخیر
تولدت مبارک

این خبر رو هم بدم که لال از دنیا نرم (جدا یعنی چی اینی که گفتم؟). اولین ترجمه ام تو لوموند دیپلمانیک چاپ شد. حس جالبی داره یک کم ادای روزنامه نگار ها رو در آوردن. ببینم؟روزنامه نگار ها هم از در آوردن ادای مهندس ها هیجان زده می‌شند؟

مرجان
داشتم پست قبلی را می نوشتم که یاد خاطره یک دوست از دوره راهنمایی افتادم. اسم کوچیکش یادم نمیاد اما فامیلیش طهماسبی بود. دوبار ناظمهای مدرسه (فکر کنم الان نسل این مدیلیهاشون ور افتاده باشه. نه؟ )
کارشو کشونده بودند دفتر
یک بار واسه اینکه عکس باباش که از فوت کرده بود تو کیف پولش بوده (اون موقع بردن هر جور عکسی به مدرسه خلاف بود) و یک بار گفته بودند که بچه ها شکایت کردند که تو هی به بهانه مقنعه درست کردن روسریت رو در می یاری و می خوای موهاتو نشون بدی (تو مدرسه ای که همه زن اند, بیچاره این دختره موهای صافی داشت که همیشه پسرونه زده بود و اصلا تو این باغها نبود).

مرجان
ما زنان در ایران از خجالت می میریم.
از هر 8 زن بیش از یکی به سرطان پستان مبتلا می‌شود. تنها30 درصد از مبتلایان به سرطان پستان در ایران درمان می شوند.

سرطان پستان شایع ترین نوع سرطان در زنان است. تشخیص زودهنگام سرطان سینه شانس موفقیت درمان را تا حد بسیار زیادی بالا می برد.

همه خانمهای بالای 20سال بايد ماهانه معاينه و خودآزمايی را توسط خودشان انجام دهند

همه خانمهای بالبای 25سال ( بخصوص بالای 30سال ) بايد توسط متخصص مربوطه هرسال معاينه فيزيکی پستانها شوند

يک ماموگرافی بعنوان کنترل اوليه در همه خانمهای 39-35 ساله توصيه می شود. برای خانمهای 49-40 ساله هر 3-2 سال و برای خانمهای بالای 50 سال هر 2-1 سال توصيه به انجام ماموگرافی می شود.

من در ایران تا سال 2001 هرگز درباره تست شخصی پستان نشنیده و نخوانده بودم و بعید نمی دانم این تابوی مرگ آفرین هنوز در خیلی از شهرهای ایران قربانی بگیرد.

کنترل پستان و زیر بغل باید هر ماه توسط خود شخص انجام شود. در صورت مشاهده هرگونه تغییر، از جمله پيدا شدن یک توده یا تورم، خارش پوست یا لکه روی پستان، درد یا تو رفتن نوک پستان، قرمزی یا پوسته پوسته شدن پوست یا نوک پستان یا مشاهده ترشحاتی غیر از شیر از پستان باید برای تشخیص دقیق تر با سرعت به مشاور پزشکی خود مراجعه کنید. به هرحال در یاد داشته باشید که در اکثر مواقع تغییرات پستان حاصل سرطان نیستند ولی احتیاط همیشه لازم است.